سلام دوستانم میخوام از یه روز عالی همراه با دوست بابام در یزد رو تعریف کنم (این خاطره مربوط به یکی دو سال پیش است ) ما تازه رفته بودیم یزد و دوست بابام هم تازه اومدن یزد و ما تصمیم گرفتیم که تو چند روزی که یزد هستیم بریم بگردیم و جاهایتاریخی بریم ما اول به جای تاریخی رفتیم که کلی سوراخ سنبه داشت و من و ترنم کلی عکس گرفتیم اینم از دوتا عکسای ترنم جونم اینم کوثر و ترنم (کوثر بچه دوست بابام هست و اندازه ی من ) اینم من در بالای پله چه ژستی هم کرفتم از بس هوا گرم بود بطری اب رو میزاشتم روسرم تا یکم خنک بشم اینم من ماشاالله ماشاالله چقدرم خوشگلم 😜 بعد از اینکه این قاعه تار...